سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غزل آباد
این جا دفتری است که برگزیده ای از ابیات مورد علاقه ی خودم را از میان اشعار دیگران در آن خواهم نوشت
 

 

در جاده ها دیگر سواری نیست باور کن
 گردی نمی خیزد غباری نیست باور کن

ایوان به ایوان می روی اما گل نرگس
بیرون ازین گلدان بهاری نیست باور کن

حتی اگر منصور هم باشی، برای تو
در کوچه های شهر، داری نیست باور کن

حتی اگر ایوب هم باشیم، در این عصر
وقتی برای بردباری نیست باور کن

با آسمان هر شب به دنبال تو می باریم
در چشم هامان اختیاری نیست باور کن

بر شانه ات یک کوه غم داری، ولی دردی
هم سنگ با چشم انتظاری نیست باور کن

با تو قراری داشتیم از سال های دور
اما دگر ما را قراری نیست باور کن 

 

به دل نشسته از شعر 38 "من شور"
برای محمود حبیبی کسبی 

 




موضوع مطلب : محمود حبیبی کسبی

ارسال شده در: سه شنبه 91 اسفند 15 :: 7:13 عصر :: توسط : محمد عابدینی


من محمد عابدینی هستم. کسی که کتاب های شعر را ورق می زند و هر بیتی که به دلش نشست این جا می نشاند.

آرشیو وبلاگ
لوگو
من محمد عابدینی هستم. کسی که کتاب های شعر را ورق می زند و هر بیتی که به دلش نشست این جا می نشاند.
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 71
کل بازدیدها: 42006